بـــه نام خــــــــداوند چشــمان تو
خدای هنرمنــد چشمان تو
همان که جهان را چنان ساخته ست
که باشد خوشايند چشمان تو
همــــان که خودش مانده تو کيستی
ودرچون ودرچندچشمان تو
نگــــــاهی و آهـــی و بی اختيــار
دل افتاد در بند چشــمان تو
به هر گونه می خواست ما را کشيد
نگـــاه توانمند چشمـان تو
و هر گونه می خواست ما را کشيد
نگــاه هنرمند چشمان تو
گرفتـند از کـــاسه ی چشـــمهـام
گدايی لبخند چشمان تو
کجـــا را بگــردم که پيدا کنــم؟؟
دو خورشيد مانند چشمان تو